ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ | ||
|
قلبیم ده سنین،منده سنین،جان دا سنیندیر
ییخسان داغیدیب،محوائدیب آتسان دا سنیندیر
گوندوزلری هیجرانینا یوخ تابی _توانیم
هیجران گئجه سینده نه جفا چکمه دی جانیم!
سن گول منه گول!بوحیاتین اؤزو گولسون
بال شهدی_لبیندن سوزولوب شعره تؤکولسون
آچ زولفونو قوی دان یئری چؤهره نده سؤکولسون
قوربان دیله سین،جان دیله سین،جان دا سنین دیر نظرات شما عزیزان: omid
ساعت1:56---5 تير 1394
به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
omid
ساعت1:55---5 تير 1394
نه آنچنان عاشق باش که هيچ چيز را نبيني، نه آنقدر ببين که هرگز عاشق نشوي!
omid
ساعت1:55---5 تير 1394
خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدر آرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود
وروجک
ساعت1:55---5 تير 1394
عده ي زيادي هستند كه منتظر خوشبختي هستن. اما غافل از اينكه قانون طبيعت برعكسه اينه. اين ”خوشبختيه“ كه منتظر ماست. زيرا ما خالق او هستيم
وروجک
ساعت1:54---5 تير 1394
اگر آن شب نگاهم نمي کردي اگر در آن شب تاريک بر اين تنهاتر از تنهايي چشمک نمي زدي اگر در اولين حرفم باورم نمي کردي اگر نمي ماندي و مي رفتي من ديگر اين که هستم نبودم
sara
ساعت17:56---13 شهريور 1393
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز sara
ساعت17:56---13 شهريور 1393
شاید خودم کامل نباشم ولی کاملا خودمم
sara
ساعت17:55---13 شهريور 1393
دیوانه ات می کنند
مسئله هایی که در ذهنت به جای اینکه حل شده باشند ته نشین شده اند sara
ساعت17:55---13 شهريور 1393
هیچکس نمی داند چقدر جای شادی بی سبب در دلم خالیست
sara
ساعت17:54---13 شهريور 1393
ز نامردان علاج درد خود جستن ، بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها ....
ساعت17:53---13 شهريور 1393
سخت است
عاشق شدن در دنیایی که ، شرط عاشقی لمس بدن است ی دیوونه
ساعت17:53---13 شهريور 1393
آنچه بار زندگی را بردوش ما سنگین تر می سازد
عموماً زیاده روی در خود زندگی است ی دیوونه
ساعت17:52---13 شهريور 1393
به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه به بزرگی کسی نگاه کن
که از او نافرمانی کرده ای. ی دیوونه
ساعت17:52---13 شهريور 1393
اینجا همه دلتنگند
دنبال گمشده ای هستند من هم دنبال گمشده ای می گردم گمشده ای به نام من … ساده دل
ساعت14:19---12 شهريور 1393
وقتى تو ميايى
به سرزمينى خوشبخت بدل مى شوم به سرزمينى پر از آواز پرنده وقتى تو مى روى سر در گريبانم مثل مردمى كه كسى را از دست داده اند ساده دل
ساعت14:19---12 شهريور 1393
خدايا
به چه عشق ميورزيم وقتي عاشق ميشويم ؟ به نور موحش زندگي يا به نور مرگ ؟ دنبال چه ميگرديم ؟ چه مييابيم ؟ عشق ؟ عشق کيست ؟ زنياست با ژرفايش ؟ گلهاي سرخ و آتشفشانهايش ؟ يا اين خورشيد سرخ با خون متلاطمام وقتي غرقه ميشوم در اعماقش تا آخرين ريشهها ؟ شايد ملعبهاي بيش نباشد همهچيز خدايا و نه زني هست و نه مردي : تنها تني تنهاست از آنِ تو پراکنده در ستارگان زيبايي در ذرات گريزان ابديتي مشهود که در آن جان ميدهم خدايا در اين نبرد از آمدن و رفتن به ميانشان در خيابانها از توان عشق ورزيدن به سيصد زن در يک زمان چرا که هميشه محکومام به فنا در يک تن همين تن همين و تنها همين تن که عطيهي تو بود در آن بهشت کهن ساده دل
ساعت14:18---12 شهريور 1393
نه در زندگي خويش زندگي ميکني
نه در روزهايي که ميگريزند ميپرسند کجايي تو ؟ ميگويم در دل عشق رگهايم به رودهاي آينه مبدل شدهاند که به اين افسانه جان ميدهند افسانهاي که از دو جوان ميگويد پس از راهي دراز در درون هم ، ديگري را يافتند و حيران شدند در اين موقع بر موقف عاشقان اما در اندروني روياها [ شنبه 15 فروردين 1393برچسب:بوجانداسنیندیر, ] [ 23:55 ] [ DUYĞU ]
|
|
[ : بازی روزگار ] [ ] |